من که به روی خودم نمی آورم٬ گاهی به جای همه ی تنهایی ها لبخند تلخی می زنم که مثلاْخدا هست و... لابد اتفاقی خواهد افتاد... انگار نه انگار که اتفاقها سالهاست که فریبت داده اند انگار نه انگار که ترانه های «دوستت دارم»٬ تنها لبخندی گذرا شده است بر دهان کسانی که می خواهند چیز های دیگری بشنوند. همان بهتر که خودت را به کوچه ی روزهای نیامده بزنی ثانیه ها را تا انتهای تنهایی بشمری و به خواب عمیق دوست داشتن بروی...
می خواستم یه چیزی بگم،ولی... می دونی،اینجا همیشه بوی نم می ده. نم خاک.. خاک غربت! غربت کشنده ی لعنتی، توی شهر خودت،با آدمایی که فکر می کنی میشناسیشون، میشناسنت!!.. همونجایی که بعضی وقتا آرزوی ندیدنش رو می کنی... که یه روز صبح بیدار شی و ببینی پودر شده،خاکستر شده، رفته هوا... همه جای این کره ی خاکیِ نم گرفته، غریبی.. همه جاش.. با آدماش ، لذتاشون،شادیاشون، غماشون،دنیاشون... خداشون!!
اما مگه آدم هرجا غریب باشه، نباید زندگی کنه؟؟ بذار آدما بیان و برن! فقط نذار قلب ِ پاکت، گذرگاه ِ پای ِ ناپاکشون باشه!!
می خواستم یه چیزی بگم،ولی... می دونی،اینجا همیشه بوی نم می ده. نم خاک.. خاک غربت! غربت کشنده ی لعنتی، غریبی! توی شهر خودت،با آدمایی که فکر می کنی میشناسیشون، میشناسنت!!.. همونجایی که بعضی وقتا آرزوی ندیدنش رو می کنی... که یه روز صبح بیدار شی و ببینی پودر شده،خاکستر شده، رفته هوا... همه جای این کره ی خاکیِ نم گرفته، غریبی.. همه جاش.. با آدماش ، لذتاشون،شادیاشون، غماشون،دنیاشون... خداشون!!
اما مگه آدم هرجا غریب باشه، نباید زندگی کنه؟؟ بذار آدما بیان و برن! فقط نذار قلب ِ پاکت، گذرگاه ِ پای ِ ناپاکشون باشه!!
اه ! شما هم که به همون نتیجه یی که من رسیدم رسیدید !
می خواستم یه چیزی بگم،ولی...
می دونی،اینجا همیشه بوی نم می ده.
نم خاک..
خاک غربت!
غربت کشنده ی لعنتی،
توی شهر خودت،با آدمایی که فکر می کنی میشناسیشون،
میشناسنت!!..
همونجایی که بعضی وقتا آرزوی ندیدنش رو می کنی...
که یه روز صبح بیدار شی و ببینی پودر شده،خاکستر شده،
رفته هوا...
همه جای این کره ی خاکیِ نم گرفته،
غریبی..
همه جاش..
با آدماش ،
لذتاشون،شادیاشون،
غماشون،دنیاشون...
خداشون!!
اما مگه آدم هرجا غریب باشه،
نباید زندگی کنه؟؟
بذار آدما بیان و برن!
فقط نذار قلب ِ پاکت،
گذرگاه ِ پای ِ ناپاکشون باشه!!
می خواستم یه چیزی بگم،ولی...
می دونی،اینجا همیشه بوی نم می ده.
نم خاک..
خاک غربت!
غربت کشنده ی لعنتی،
غریبی!
توی شهر خودت،با آدمایی که فکر می کنی میشناسیشون،
میشناسنت!!..
همونجایی که بعضی وقتا آرزوی ندیدنش رو می کنی...
که یه روز صبح بیدار شی و ببینی پودر شده،خاکستر شده،
رفته هوا...
همه جای این کره ی خاکیِ نم گرفته،
غریبی..
همه جاش..
با آدماش ،
لذتاشون،شادیاشون،
غماشون،دنیاشون...
خداشون!!
اما مگه آدم هرجا غریب باشه،
نباید زندگی کنه؟؟
بذار آدما بیان و برن!
فقط نذار قلب ِ پاکت،
گذرگاه ِ پای ِ ناپاکشون باشه!!
چرا از وقتی اسمم شده من.. همه اسم خودشونو گذاشتن من؟!!! یعنی چی این قرتی بازیا؟
هیچ وقت پلهای پشت سرتو خراب نکن
ولی یکی از اونا رو خراب کن تا هر کی خواست دنبالی بیاد بیفته ته دره
یه کم که فکر کنی می بینی تنهایی از همه چی بهتره!
سلام دوست من
خیلی قشنگ بود
در ضمن خدا هست
مثلا نداره
همه جا هست
کافیه حسش کنی...
سلام علی قلب زینب صبور
........
دوست عزیز از اینکه بهم سرزدی ممنون خدا همه مون رو اجر بده
و صبر در داغ حسین!
سلام..
زیبا بود..
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دید و از دور خدایا می کرد
التماس دعا........
سلام.ممنون که به اون یکی وبلاگ هم سر زدی ;)
راستش من فقط به عنوان امانت از اون وبلاگ استفاده کردم.
چرا up نمی کنی؟
سلام
ممنون از این که به وبلاگ من سر زدی
موفق باشی
عالیه شهرهای واقعا زیبا یی
همه آدما غریبن ام نه شبیه
آخه قلب هیچ کسی این جوری تنها نمی شه