زندگی بازی اوهام است و چه زیباست غرق شدن میان خدا !
زندگی بازی اوهام است و چه زیباست غرق شدن میان خدا !
من سردم استمن سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شدای یار ای یگانه ترین یار آن شراب مگر چند ساله بود ؟ نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی داردو ماهیان چگونه گوشتهای مرا می جوندچرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری ؟من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارممن سردم است و میدانمکه از تمامی اوهام سرخ یک شقایق وحشیجز چند قطره خونچیزی به جا نخواهد ماند
فروغ فرخزاد
من
یکشنبه 25 مهرماه سال 1389 ساعت 10:24 ب.ظ