اوهام

زندگی بازی اوهام است و چه زیباست غرق شدن میان خدا !

اوهام

زندگی بازی اوهام است و چه زیباست غرق شدن میان خدا !


ایندفعه که اومدی به خوابم

می خوام همچین سفت بغلت کنم.

که بتونم وقتی بیدار شدم.

با خودم بیارمت از اون تاریکی بیرون.

خدا رو چه دیدی؟ شاید شد. ضرر که نداره، داره؟ ...

 


هرچی خاطره تلخ داری بریز تو یه جعبه.

عطر قدیمیت هم بذار داخلش. درش رو سفت ببند.

جعبه رو به گوشه ای تاریک از ذهنت ببر.

یه عطر جدید بخر.

عطر جدیدت رو انقدر بزن تا خوب حسش کنی.

برو رو پشت بوم خونتون، به آسمان نگاه کن، آبیه، بزرگه،

مثل یه سقف همیشه بالای سرته.

حالا به روبرو نگاه کن، یه دشت پر از ساختمون، پر از آدمهای جورواجور.

آینده ات مثل روبروته نمی دونی توش چه خبره.

یه نفس عمیق بکش، امروز یه بوی تازه می دی..

انگار خودت نیستی، با بوی تازه هیچ خاطره ای نداری..

مثل یه صفحه ی سفیدی برای نوشته های تازه.

بذار زندگی روی صفحه های سفیدت بنویسه.

برای خوب و بدش غصه نخور،

حتی یه کتاب شیرین هم توش پر از صفحات تلخه.

سال نو فرخنده باد .